رقص آتش
۲۹
تیر
مرتضی به خانه بر میگردد. بدون اینکه لباس هایش را عوض کند، شعرها و نوشته هایی را که در این چند روزه جمع کرده بود، دسته دسته می کند و در یک گونی می ریزد. یک گونی بزرگ، پر می شود از دست نوشته ها و اشعار کامران.
در همین حین چشمش به بعضی از آنها می افتد و می خواند:
- ۰ نظر
- ۲۹ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۶
- ۶۵ نمایش